در پاسخ به سوال دوست عزیزمان :
سوال - چگونه می توان از وابستگی مضر والدین نسبت به فرزندان کاست که البته این اقدام موجب بی احترامی به آنها نیز نگردد ؟
آیا احساس میکنید که خوشبختی و شادی شما به دیگران بستگی دارد؟
این افراد میتوانند شریک زندگیتان، اعضای خانواده، دوستان و…باشند. اگر فردی که به او بهشدت علاقه دارید دیگر با شما نباشد یا نتوانید با یکی از دوستانتان صحبت کنید، دچار افسردگی شوید، گریه کنید و احساس کنید که درون گرداب مهلکی گرفتار شدهاید، با حالتی از وابستگی عاطفی روبهرو هستند.زمانیکه در وابستگی عاطفی بهسر میبرید، هر شب هنگام خواب، دستخوش تشویش و نگرانی زیادی میشوید.
حاضرید برای خوشبختی طرف مقابل همه کار انجام دهید. به محض آنکه یک جای کار بلنگد، زنگ خطر به صدا درمیآید. با اینحال، حتی زمانی هم که با بیعلاقگی آشکار طرف مقابل روبهرو میشوید، باز هم متقاعد میمانید که رابطه همچنان امکانپذیر است.زمانیکه در وابستگی عاطفی بهسر میبرید، تلفن بهترین دوست شماست! تقریبا بهطور مرتب نیاز دارید با چیزی که فکر و خیال شما را مشغول کرده در ارتباط باشید.
وابستگی عاطفی اعتماد به نفس شما را «تخریب میکند» و نمیگذارد که حقیقتا خودتان باشید! وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت بهخود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدمامنیت، شرم، حقارت یا ترس از اینکه دیگر شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدردانی نکنند همراه است.فردی که از وابستگی عاطفی رنج میبرد، فقط برای دیگران زندگی میکند و خودش را نادیده میگیرد: زمانیکه با دوستانش است، خودش را فراموش میکند، زمانیکه مشغول کاری میشود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار میکند تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذرهای از او قدردانی کنند.
آیا جملاتی از این دست به گوشتان نخورده است:
«تو همه چیز من هستی.» (عدم عزت نفس).
«بدون تو، من هیچی نیستم.» (پایینآوردن ارزش خود).
«باشه، باشه قبول»(ترس از مورد پسند واقع نشدن).
«منو ترک نکن.»(ترس از تنهایی).
«ببین برات چی کار کردم.» (نادیدهگرفتن نیازهای خودتان).
«اگه تو بخواهی….»(ترس از تصمیمگیری و مسئولیتپذیری).
این جملات در حقیقت بیانگر این هستند «من هیچ ارزشی ندارم یا اگر تو من را دوست داشته باشی، در آنصورت من هم خودم را دوست خواهم داشت… .»اما خوب است بدانیم میل به نادیده گرفتن خود به نفع دیگران از کجا ناشی میشود؟ مطمئنا آنرا از جایی یاد گرفتهایم، اینطور نیست؟شاید یکی از دلایل آن والدینی هستند که محبت چندانی نسبت به فرزندانشان نشان ندادهاند و یا هیجانات و احساسات آنها را سرکوب کردهاند.
زمانیکه کودک جملهای تأثیرگذار به پدر یا مادرش میگوید:« دوستت دارم» به او میگوییم «دست از سرم بردار، خستهام میکنی.»«مامان بیا میخوام بغلت کنم… .» «نه، نه، عجله دارم! کار دارم!باید به کارهای خونه برسم! عجله دارم، عجله دارم!»کودک احساس میکند که طرد شده است؛ حس رها شدن، حس آزردگی. از آن گذشته، مطالعهای حاکی از آن است که برخی از کودکان از سن 4سالگی عزت نفس خود را از دست میدهند و احساس آزردگی خاطر میکنند. تصور کنید نتیجه آن در سنین بزرگسالی چه خواهد شد!
مهم نیست چه مدتی را با فرزندتان سپری میکنید بلکه مهم کیفیت زمانی است که با آنها میگذرانید. ازاینرو، برخی از دلایل وابستگیهای شدید عاطفی به دوران کودکی بازمیگردد. دلایل دیگری هم وجود دارند مثلا میتوان از ناهنجاریهای خانوادگی و خانههایی که خشونت، اعتیاد، بیتوجهی و عدمبرقراری ارتباط در آن حکمفرماست نام برد که بستر مناسبی برای وابستگیهای عاطفی را بهوجود میآورد. همچنین درصورت نبود پدر یا مادر نیز احتمال آنکه فرد بهطور ناخودآگاه در طول زندگیاش بهدنبال پر کردن خلأ زندگیاش باشد زیاد است.برای آنکه سرنوشتتان را در دست گیرید و از نظر عاطفی و احساسی فرزندانی مستقل پرورش دهید، شادی بیشتری را به زندگی خود فرا خوانید و احساس خوبی نسبت بهخود داشته باشید، ارتباط بهتری با خودتان و با دیگران برقرار کنید و ترسهایتان را کنارگذارید.
آخرین نظرات