ریحانه

 خانه عشق یعنی.... لذت بردن تماس  ورود
کلام نور
ارسال شده در 20 مرداد 1398 توسط فاطمه عامری ( مشاور ) در حدیث

? ﷽ ?

سرزنش بسیار، دل ها را کینه‌ور مى‌کند و یاران را مى‌پراکند…

“امام علی(علیه السلام)”

سرزنش کینه نظر دهید »
برای قوی شدن دعا کن!!!!
ارسال شده در 19 مرداد 1398 توسط فاطمه عامری ( مشاور ) در پندانه

” برای یک زندگی راحت دعا نکن , برای قوی شدن دعا کن تا بتوانی سختی هایش را به زیبایی تحمل کنی . “

دعا قوی نظر دهید »
خوشبخت تربیت کنید!
ارسال شده در 19 مرداد 1398 توسط فاطمه عامری ( مشاور ) در تربیت کودک

به جای نابغه ، خوشبخت تربیت کنید !

خانواده ها می خواهند کودکشان را فلان کلاس و موسسه ثبت نام کنند تا نابغه شود و بعد از کلی رفت و امد ، نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد ! گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد ، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا شود آیا آن وقت می تواند درست زندگی کند؟ از زندگی لذت ببرد؟ مسایلش را حل کند؟ درست تصمیم بگیرد؟ دوست پیدا کند؟ اصلا می تواند بخندد؟

کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند…

خوشبخت نابغه کودک نظر دهید »
حرم را از حرم کردند بیرون
ارسال شده در 19 مرداد 1398 توسط فاطمه عامری ( مشاور ) در فرهنگی

8 ذی الحجه سال 60 ه. ق؛ یوم الترویه؛ حرکت امام حسین (ع) از مکه به سوی کوفه

سرانجام حسین (ع) در روز چهارشنبه، مصادف با هشتم ماه ذی الحجه سال شصت از مکه به عزم کوفه حرکت کرد.

حرکت حسین (ع) درست مصادف با روزی بود که در آن مسلم به شهادت رسید. ابو جعفر، محمّد بن جریر طبری امامی در کتاب «دلایل الامامة» از ابو محمّد سفیان بن وکیع، از پدرش وکیع، از اعمش از ابو محمّد واقدی و زرارة بن خلج نقل کرده است که گفتند: «قبل از آنکه حسین (ع) بخواهد به سمت عراق حرکت کند، به دیدنش رفتیم و اورا از وضعیت مردم کوفه آگاه کردیم و متذکر شدیم که قلب کوفیان با توست. امّا شمشیرشان علیه توست. بنابر این بهتر آن است که از رفتن به کوفه خودداری کنید و همین جا بمانید!»

… همچنین روایت شده است که حسین (ع) چون از مکه آهنگ کوفه کرد، به خطبه ایستاد و فرمود:

«آن سان که گردنبند بر گردن دختران جوان خط می اندازد، مرگ نیز جزو سرنوشت آدمیان است و اشتیاق من برای ملاقات پدرانم، همچون اشتیاق یعقوب برای دیدن یوسف است. من یقینا به همان نقطه ای که باید بمیرم، می رسم. گویی از هم اکنون می بینم که چگونه گرگ های بیابان های بین نواویس و کربلا، بندبند پیکرم را از یکدیگر جدا می کنند و نمی توان سرنوشت را از سرنوشت. رضایت ما آن است که خدا راضی باشد. بر مصائبی که او مقدر فرموده، صبر می کنیم؛ تا به ما پاداش صابران بدهد. به یقین خویشاوند رسول خدا از او جدا نمی افتد. بلکه برای روشنی چشم پیامبر و تحقق وعده ی الهی، همگی در بهشت گرد هم می آیند. بنابراین کسانی که آماده اند خون قلبشان را در راه ما نثار کنند و جهت دیدار خداوند مهیا هستند، با ما حرکت کنند. چون من ان شاءاللّه صبحگاهان، عازم خواهم شد.»(1)

معمر بن مثنی در «مقتل الحسین» می گوید:

«در روز ترویه، عمر بن سعد بن ابی وقاص با لشگر انبوهی به مکه آمد و یزید به وی دستور داده بود که اگر حسین(ع) قصد جنگ داشت، با او بجنگد. والّا تنها در صورت اطمینان به پیروزی با حسین (ع) وارد جنگ شود.

امّا حسین (ع) در همان روز از مکه خارج شد. در شبی که فردای آن حسین (ع) قصد خروج از مکه را داشت، محمّد ابن حنفیّه آمد و گفت: «برادرم! تو از ناجوانمردی اهل کوفه نسبت به پدر و برادرت بخوبی آگاهی و من می ترسم بر سر تو نیز همان بیاورند که بر سر آنها آوردند. بنابراین اگر تصمیم بگیری در اینجا بمانی، موقعیت خوبی پیدا می کنی و به گرامی ترین و عزیزترین ساکنان مکه، تبدیل خواهی شد.!»

حسین (ع) گفت: «می ترسم یزید بن معاویه مرا درحرم، ترور کند و حرمت این خانه بوسیله ی من شکسته شود!»

ابن حنفیّه گفت: «پس به «یمن» یا برخی دیگر از نواحی این صحرا برو! دراینصورت، هیچ کس نمی تواند بر تودست یابد. چون مردم همگی تو رادوست دارند و از هستی تو دفاع می کنند…»

حسین (ع) گفت: «باید راجع به پیشنهادت فکر کنم.»

ولی وقت سحر، حسین (ع) به عزم کوفه به راه افتاد. محمّد ابن حنفیّه به محض اطلاع از حرکت حسین (ع) آمدو افسار شترش راگرفت و گفت: «مگرتو قول ندادی راجع به پیشنهاد من بیندیشی!» گفت: «آری!» پرسید: «پس چرا به این زودی، تصمیم به رفتن گرفتی؟»

گفت: «پس از آنکه از تو جدا شدم، رسول خدا (ص) به خواب من آمد و گفت: ای حسین! ازمکه خارج شو! چون خدا تقدیر کرده است، تو کشته شوی!»

«محمّد بن حنفیه گفت: انا لله و انا الیه راجعون! اگر به سفر مرگ می روی پس این زنان را چرا با خود می بری؟»

گفت:

«قد قال لی: ان الله قد شاء ان یُراهن سبایا.» رسول خدا (ص) گفت: خدا تقدیر کرده است آنها اسیر بشوند.

«محمّد حنفیه پس از این گفتگو خداحافظی کرد و رفت…»(2)

به یوم الترویه محمل ببستند

خواتین جمله در محمل نشستند

حرم را از حرم کردند بیرون

همه سرگشته اندر دشت و هامون

کسانی را که برعالم پناهند

برون کردند از بیت خداوند

همه قربانیان کعبه ی دل

برون خرگه زدند از کعبه ی گل…(3)

پی نوشت:

1- این خطبه به «خُطّ الموت» معروف شده است.

2- اللهوف علی قتلی الطفوف؛ سیّد بن طاووس؛ ترجمه ی فرج الله الهی؛ ص 104-98.

3- تاج الواعظین.

یوم الترویه نظر دهید »
مهارت های زندگی!!!
ارسال شده در 18 مرداد 1398 توسط فاطمه عامری ( مشاور ) در داستانک

? مهارت های زندگی مهمتر از ریاضی و فیزیک

یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچک شان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.

? روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟
پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند و بحث کردیم، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.
پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه.

? روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفس مان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به ما یاد دادند که باید قسمتی از درآمدمان را به دولت بدهیم تا برای آبادی شهرها و روستاها خرج شود.
بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود.

? از آن جایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت:
پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم.
بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت.

دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند.

? وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت. بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا این قدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد:

ما هم 50 سال پیش مثل شما فکر می کردیم.
? تعریف باسوادی فقط خواندن فیزیک و شیمی و ریاضی نیست بلکه احساس مسئولیت و مشارکت نسبت به مسایل جامعه است.
✔️ مهارت های زندگی و اجتماعی شدن در یک جامعه مدنی برای همه لازم است ولی فیزیک و شیمی ممکن است برای گروهی خاص کارگشا باشد.

حساب زندگی مهارت نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • ...
  • 53
  • ...
  • 54
  • 55
  • 56
  • ...
  • 57
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 371

آخرین مطالب

  • ببخشید!!!
  • حرف بزنید
  • مشورت کردن
  • معجزه کلمات
  • شفاف سازی
  • احترام به والدین
  • همسر شاد!!!
  • هدف،اساس امیدآفرینی
  • جذاب باشید!!!
  • تنبیه غلام

آخرین نظرات

  • بویکا  
    • https://worldbook.blogix.ir/>
    در هوش یا تلاش!!!
  • ... در کوک چهارم!!!
  • مهد ی در تاریخچه بستنی
  • تسنیم  
    • تسنیم
    در اندکی تامل!!!
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در سبک سنگین کردن!!!
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در دعوای پیانوی ممنوع!!!!
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در تایید همسر
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در دلی همانند آینه!!!
  • شهید محمود رضا بیضائی  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در هدف چیست؟!!!!
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در شوهرتان را تهدید نکنید!!!!
  • نردبانی تا بهشت  
    • یاس کبود۱۴
    در فقط خدا
  • شهید محمود رضا بیضائی  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در کودک پرخاشگر!!!
  • یا کاشف الکروب در قصه گویی!!!!
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در عوامل تخریب روابط همسران!!!!
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در خداحافظی کنید!!!
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در رفتار با کودک
  •  
    • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
    • تازه های کوثر
    در حریم عشق
  • فرمانده در قطره آب باشید!!!!
  • نردبانی تا بهشت  
    • یاس کبود۱۴
    در گذشت!!!
  • مدیر النفیسه  
    • مدیرالنفیسه
    • از همه جا خبر
    در کودک با شخصیت !!!

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

مشاوره

ارسال مشاوره

پيگيري مشاوره

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مشاوره
  • انرژی مثبت
  • داستانک
  • تلنگر
  • روانشناسی
  • دانستنی ها
  • راز موفقیت
  • حدیث
  • همسرانه
  • فرهنگی
  • پندانه
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • دل نوشته
  • پرسش و پاسخ
  • طنزانه
  • آشپزی
  • نکات خانه داری
  • روشهای تربیتی فرزندان
  • روشهای تربتی فرزندان
  • تربیت کودک
  • طب سنتی

کاربران آنلاین

پیوند ها

  • مدرسه علمیه الزهرا (س) گلدشت
  • مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود
  • صحیف دل (کاربر مدرسه )
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان