خاطرات حجت الاسلام قرائتی : بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز می خرم. وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟ گفتم: یادم رفت. بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده. بچه را بغل کردم… بیشتر »
آخرین نظرات