ارسال شده در 23 فروردین 1396 توسط فاطمه عامری ( مشاور ) در داستانک
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه درداخل کلاه بود.او چند سکه… بیشتر »
This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
آخرین نظرات