یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود توی این شهرقشنگ یه روزی هیچی نبود دیوارامون گلی بود تلفن هندلی بود کارامون هردلی بود گازمون کپسولی بود برقمون چراغ سیمی لامپ هامونم قدیمی قفل درها خفتی بود یخچالامون نفتی بود هرچی بود خوش بود دلا بیخیال مشکلا زیلوهامون شد… بیشتر »
آخرین نظرات