مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روز برای انجام کاری روانه ی بازار شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت . ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم. در ادامه راه، شتر هایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند، قطار وار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از… بیشتر »
آخرین نظرات