چه زود دیر می شود… در باز شد ، برپا !… بر جا ! درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم. بابا نان داد ، ما سیر شدیم . اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند ،در سبد مهربانی شان . و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود . و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند .… بیشتر »
کلید واژه: "گذر"
?شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیّلهاش هم نمیرسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند… ?دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر!… بیشتر »
امروز هم مثل دیروز … بی خبر آمد و بی درنگ می رود … ولی امروز تفاوتش با دیروز ، با دستان تو رقم می خورد … می توانی عشق ، محبت و بخشش را … جایگزین گذشته ات کنی … امروز زندگی طور دیگری رقم می خورد ، چون تو دیروزت نیستی… بیشتر »
آخرین نظرات