هشت ساله بودم که در یک میهمانی شبانه برای اولین بار با پدیده ای سرخ رنگ به نام ‘خرمالو’ آشنا شدم…
نامبرده را شکافته و چشیدم…
شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند..
در نهایت ، تجربه تلخ اولین کام از خرمالو، باعث شد که من سی سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم.
با اصرار فراوان همسرم، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی و هشت سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم…
خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در ‘صدر مصطبه’ بنشانم…
یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی، باعث شد که سی سال از همه خرمالو ها متنفر باشم…
اولین تجربه های کودکی،شالوده ی ما را می سازند…
چه بسیارند باورها،هنجارها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم’ گس’ آن ها در کودکی، هنوز منفور ما هستند.
? مواظب تجربه های گس فرزندان مون باشیم و آگاهشون کنیم …
همیشه تجربه اول اگه بد باشه بسختی دونبال دوباره تجربه کردن همان موضوع می رویم واقعا چرا؟