قدر همدیگرو بیشتر بدونید تا فرصت هست!
? مردی در حال تمیز کردن اتومبیل جدیدش بود. کودک 6 سالهاش تکه سنگی برداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت. مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد بدون انکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده!
? در بیمارستان به سبب شکستگیهای فراوان انگشتهای دست پسر قطع شد. وقتی که پسر چشمان اندوهناک پدرش را دید از او پرسید: «پدر کی انگشتهای من در خواهند آمد؟!»
? آن مرد آنقدر مغموم بود که هیچ نتوانست بگوید به سمت اتومبیل برگشت و چندین بار با لگد به آن زد! حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی که پسرش روی آن انداخته بود نگاه میکرد. او نوشته بود: «دوستت دارم پدر!» روز بعد آن مرد خودکشی کرد!
? «خشم» و «عشق» حد و مرزی ندارند. دومی (عشق) را انتخاب کنید تا زندگی دوست داشتنی داشته باشید و این را به یاد داشته باشید که «اشیا برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن هستند!»
آخرین نظرات