عوارض باورنکردنی افسردگی در زندگی روزمره
افسردگی چه بلایی سرمان می آورد , ضررهای جبران ناپذیر افسردگی , کم کردن هوش , از بین رفتن عطفه و محبت , از بین رفتن امید به زندگی , بیکاری و فکر خودکشی
فقر عاطفي و ارتباطي چه بلايي بر سرذهن ما می آورد؟
زندگي بدون رقابت!
عوارض باورنکردنی افسردگی در زندگی روزمره
افسردگي به اعتقاد کارشناسان، يك بيماري پايه محسوب مي شود که می تواند باعث مشكلات و بيماری های زمينه اي ديگري در فرد مبتلا شود. افسردگي وقتي دست می گذارد روي شادي و نشاط و شادابي يك فرد، يعني می خواهد به تمام وجود او حمله کند و تمام جسم و ذهن او را به تصرف خود دربياورد. عارضه ي افسردگي با قدرتي که دارد حتي می تواند سطح هوشي يك جامعه را هم پايين بياورد. همين جاست که بايد نسبت به قدرت و توانايی و البته گستردگي اين بيماري هوشيار بود و هر چه می توان از آن دور شد.
افسردگي همچنين می تواند باعث فقر عاطفي و ارتباطي شود. همين فقر عاطفي و ارتباطي، انسان را از جامعه دور می کند و نمی گذارد وارد چرخه ي طبيعي زندگي و تحصيل و پيشرفت شود. وقتي کسي نتواند از ً قابليت هايش به دليل افسردگي و ناتواني استفاده کند، قطعا بهره ي هوشي و سطح هوش او هم در مقايسه با بقيه ي افراد پايين تر خواهد بود. فرد افسرده و دچار فقر عاطفي و ارتباطي هيچ وقت انگيزه ي مطالعه و آموزش و يادگير ي و به کار بردن مهارت ها و استفاده از خلاقيت را ندارد و همين موضوع باعث گوشه نشيني و انزوا و از بين رفتن توانايي ها و پايين آمدن بهره ي هوشي او مي شود.
روان شناسان معتقدند بيشتر کساني که دچار فقر عاطفي و ارتباطي هستند در برابر آموزش و يادگيري هم مقاومت نشان مي دهند. دکتر مسعود غفاري، روان شناس اجتماعي درباره ي رابطه ي افسردگي و فقر عاطفي و ارتباطي و نيز تأثير آن ها بر ضريب هوشي می گويد.
افسردگي؛ خيابان يك طرفه
افسردگي مانع گسترش هوش آدم ها می شود. هرچه جامعه بانشاط تر و اميد به آینده و زندگي در آن بيشتر باشد، تمام توانمندی ها شناسایی شده باشد و فرد انگيزه ي بيشتري براي ادامه ي زندگي داشته باشد؛ افسردگي کمتر قدرت خودنمایي پيدا می کند. وقتي فردي در یک رابطه ي سالم خانوادگي و اجتماعي حضور داشته باشد و از فقر عاطفي و فقر ارتباطي رنج نبرد، به راحتی می تواند توانایی هایش را بشناسد و بر اساس شناختي که پيدا می کند در جامعه حضور موفقي داشته باشد. وقتي بتوانيد توانایی هایتان را بشناسيد و قدرت تشخيص بهترین ها را داشته باشيد با انگيزه و هدف وارد راه می شوید؛ اما افسردگي باعث فقر عاطفي و ارتباطي می شود و نمی گذارد مسير درست را انتخاب کنيد. همين موضوع مانع گسترش هوش در جامعه می شود؛ یعني آدم ها به دليل فقر عاطفي و ارتباطي نمی توانند راه درست تحصيل و آموختن علم و دانش را پيدا کنند.
گسست عاطفي، خانواده ي تك بعدی
انسان موجودي است زیستي، رواني، اجتماعي و معنوي؛ بنابراین وقتي این نيازها در خانواده که مدل کوچک تر جامعه است، برآورده شود و نيازهاي زیستي و روانی و اجتماعي و معنوي فرد فراهم شود، فرد به راحتی می تواند استعدادهاي بالقوه مثبت خود را تا حد ممکن بالفعل کند. این انسان سرزنده، سازگار و باگذشت می شود؛ یعني فرد در خانواده کمتر دچار گسست عاطفي می شود و کمتر دچار بيماری های مرتبط با استرس و افسردگي می شود. نکته ي مهمي که باید به آن توجه کرد، نقش مهم خانواده هاست. متأسفانه بسياري از خانواده ها تک بعدی شده اند و خانواده یعني پدر و مادر و فرزند؛ یعني رابطه ها کمتر شده است و بچه ها در یک محيط کوچک تر و بسته تر رشد می کنند و دیگر خاله و عمه و دایي و عمو و آن رابطه های گسترده فاميلي وجود عيني ندارد و کودک دیگر نمی تواند رابطه های جمعي و سازگاري و گذشت
و رابطه با کودکان دیگر و بزرگ ترها را یاد بگيرد. کودکان در گذشته، نخست وارد محيط خانواده و بعد جمع فاميلي می شدند، درواقع در یک خانه سوت وکور رشد نمی کردند. در همان کودکي با هم سن وسالانشان بازي می کردند و خود وسایل بازیشان را درست می کردند. مسابقه طراحي می کردند و براي بازي هاي دورهمي، خودشان قانون می گذاشتند و از آن قانون پيروي می کردند. به تعبيري یاد می گرفتند چطور از ذهن و هوششان در بازي استفاده کنند و شکوفا شوند و با یکدیگر تعامل و سازگاري پيدا کنند. همان جا قدرت جنگيدن و رقابت و پيروزي را یاد می گرفتند. همان جا و با کمک خلاقيت و هوش بچه های دیگر مشکلات همدیگر را حل می کردند و… اما حالا این فضاهاي ارتباطي بسته نمی گذارد کودک مثل قبل رشد کند و آن طور که باید، نيازهاي اجتماعي و ارتباطي او برآورده نمی شود؛ این روزها کودک در تنهایي بزرگ می شود. نيازهایي که باید پاسخ داده شود، جواب نمی گيرد
و برعکس به نيازهاي اشتباه پاسخ داده می شود. کودک در خانواده های تک بعدی و خلوت دیگر احتياجي به خلاقيت و راه حل پيدا کردن ندارد. حالا همه ي بچه ها براي خودشان یک اتاق مخصوص و پر از اسباب بازی دارند، درصورتی که در گذشته کودکان با ذهن و خلاقيت خودشان برای خود با چوب و وسایل دم دستي، خانه می ساختند و اسباب بازی درست می کردند و توانایی هایشان هم با بزرگ شدنشان رشد پيدا می کرد. اگر نيازهاي کودک برآورده نشود، کم کم دچار فقر ارتباطي و عاطفي و افسردگي و متعاقب آن، مشکلات مربوط به پایين آمدن ضریب هوشي می شود. کودکي که دچار فقر عاطفي و ارتباطي می شود، به تدریج به سمت انزوا و گاهي حتي عصيان و جنون و پرخاشگری های گاه و بي گاه و مداوم می رود
هرچه شادتر، باهوش تر
بررسی ها نشان داده است مردم دانمارک و نروژ که در آمارها هميشه جزو مردم شاد دنيا هستند، کمتر در جامعه خودشان شاهد پرخاشگری و افسردگي و فقر عاطفي و ارتباطي هستند. مطالعات نشان داده است که افراد شاد زندگی سالم تر و باکيفيت تری دارند؛ یعني این گونه افراد دنبال الگوي متفاوتي رفته اند تا زندگي شادي را تجربه کنند. خيلي از مردم فکر می کنند شادي در پول و موفقيت و ازدواج فرزندان و سفرهاي لوکس و … است، اما کارشناسان معتقدند ممکن است این عوامل باعث شادي کوتاه مدت باشند اما به تنهایی نمی توانند به دستيابي هم زمان به شادي و دوري فرد از افسردگي و فقر عاطفي و ارتباطي کمک کنند. شادي و خندیدن باعث می شود هورمون های استرس که از عوامل اصلي افسردگي است، در بدن کمتر ترشح شود و ميزان »اندروفين« در خون بيشتر شود. اندروفين هورمون و نوعي ماده ي شيميایی است که پس از شادي، در بدن ترشح و باعث می شود قواي شناختي مغز فعال تر از قبل باشد. اندورفين به تقویت حافظه و ضریب هوشي کمک می کند.
ممنون از اینکه به وبلاگ ما سر زده ای….ان شاالله مطالب مان مثمر ثمر باشد…