? گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند. کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند. یکی از آن دو نفر گفت طلاها را بگذاریم پشت جعبه مهرها، آن یکی گفت نه آن مرد بیدار است وقتی ما برویم طلاها را بر میدارد گفتند امتحانش… بیشتر »
آخرین نظرات